به گامهای آخر رسیدهایم. به آخرین روزهای سال؛ به واپسین نفسهای قرنی که ایران در آن ۲کودتا و یک انقلاب را بهخودش دید. پایان قرن، فرصت و بهانه خوبی برای مرور آنچه گذشت فراهم کرده و برای اینکه افقهای پیشرو پربار و پرحاصل باشد گاهی باید به پشت سر نگاه کرد. مثلا اگر نگران موقعیت و جایگاه متزلزلمان در ایافسی هستیم یادمان بیاید که در چه زمانی و تحت چه فرایندی روزگاری آقای آسیا بودیم.
اگر نگران فوتبال ملی هستیم، اگر اخبار وضعیت اقتصادی نامطلوب باشگاه مورد علاقهمان را با نگرانی دنبال میکنیم، اگر شائبه فساد در فوتبال برایمان آزاردهنده است و چندین و چند اگر دیگر، گذشته را باید واکاوی کنیم تا در آینده بهتر عمل کنیم. پاسخ اغلب سؤالات و چالشها در گذشته است؛ گذشتهای که به قول فاکنر هرگز نمیگذرد. پایان قرن، فرصت مغتنمی برای تامل بیشتر است.
۲- زمانه عوض شده و مثل سابق نمیتوان افکار عمومی را به سمتی که دلخواهمان است هدایت کنیم. اینکه بازی میزبانی را به بحرین باختهایم چون عربها با ما دشمنی و باایافسی رفاقت دارند؛ جوابی نیست که برای ملت در آستانه ورود به قرن تازه قانعکننده باشد. موضوع حتی بیکفایتی و بیلیاقتی احتمالی مدیران سابق و اسبق فدراسیون هم نیست. ممکن است آنها در انجام وظایفشان اهمال کرده باشند ولی مسئله اصلی این هم نیست و تازه اگر هم باشد باید دید این مدیران ناکارآمد از دل چه ساختار و سازوکاری انتخاب میشوند؟ اگر سازوکار ایراد دارد آیا ارادهای برای اصلاحش وجود دارد؟ اگر رئیس هیأت فوتبال تهران تحت هر شرایطی در انتخابات مجمع رأی میآورد و برداشتنش از تغییر دولت (که در نهایت ۸ سال میتواند سر کار بماند) دشوارتر است، برای کسی اهمیتی دارد؟ داستان هم البته کمی پیچیدهتر از هنر برگزاری مجمع و حتی مهندسی آراست. اصلاح امور البته که زمان میخواهد ولی معنیاش این نیست که ما صبر ایوب و عمر نوح داریم.
۳-به استقبال سال سخت ۱۴۰۰ میرویم؛ سالی که کرونا همچنان با ماست و رهایمان که نمیکند هیچ، سمجتر و مسریتر و خطرناکتر هم شده است. سال ۹۹ را با از دست دادن عزیزانمان سپری کردیم و در این سال کداممان از کرونا داغ ندید؟ فوتبال ایران ناباورانه ۲چهره محبوب و دوستداشتنیاش را در مسلخ کرونا از دست داد. چهلم مهرداد میناوند و علی انصاریان را هم پشت سر گذاشتیم و هنوز باور رفتنشان دشوار است. کرونا چه جانهای عزیزی را مهمان خاک کرد و چه دلهایی که شکست و چه جاهای خالی و حفرههای دردناکی از راه رسید. سال ۹۹ اینگونه گذشت؛ به تلخی و اندوه و نگرانی. البته تلاش و نگاه به آینده و امید هم وجود داشت. منتها «امید» کلید واژهای است که معنا یافتنش، تبلور و گسترشاش نیاز به پیششرطهایی هم دارد. در خلأ نمیشود امیدوار بود.
۴- سال جدید را با دغدغه صعود به جام جهانی شروع میکنیم. ماموریتی دشوار برای دراگان اسکوچیچ و شاگردانش که با انتخاب بحرین بهعنوان میزبان دشوارتر هم شده است. تیم ملی اگر از گروهش صعود کند، گام اصلی را برداشته و ادامه راه صعبتر و سختتر از بالا آمدن از گروهی نیست که الان سوم جدولش هستیم. دستپخت کلاشی به نام ویلموتس که تا توانست تیغمان زد و در نهایت بیانگیزگی بهسوی درهای هولناک سوقمان داد. هنوز از سقوط در ورطه ناکامی، فاصله داریم. هنوز امیدواریم ولی دشواری راه نگرانمان میکند. صعود نکردن به جام جهانی با نسلی از بهترینها فاجعه است.
۵ -رقابت پرسپولیس، سپاهان، استقلال، فولاد، تراکتور، صنعت نفت و حتی مس رفسنجان و گلگهر، لیگ برتر را جذاب کرده است. فوتبال همچنان از معدود موارد هیجانانگیز و جذاب بهجا مانده برای ماست. اینکه باشگاهها ورشکستهاند، سوء مدیریت (که صفت مودبانه و نابسندهای است) در فوتبال ایران بیداد میکند و اینکه مدام باید با اتفاقهایی مواجه شویم که اثباتکننده پایان عصر معصومیتاند؛ تلخ است. این میزان غیرحرفهای بودن تأسفبار است.(مثالهایش بسیار است) فوتبال آلوده به دلالی، آغشته به حاشیه و گریزان از رعایت قواعد بازی، زهر یأس را به رگهایمان سرازیر میکند. اما چه کنیم که همین را داریم؟ در ۱۴۰۰ میتوانیم به بهبود اوضاع امیدوار باشیم؟ چشماندازی که مقابلمان است خیلی امیدوارمان نمیکند. این را هم میدانیم که مسئله صرفا فوتبالی نیست. مثلا ابهامات مالی فوتبال معادلهای نیست که با اقتصاد غیرشفاف ایران قابل حل شدن باشد. خیلی چیزها در مراحلی بسیار کلانتر باید حل شود تا شاهد گشوده شدن دریچهای بهسوی نور در فوتبال ایران باشیم. جمله معروف زندهیاد حجازی را هنوز در خاطر داریم.
با این همه همین فوتبال با تمام مشکلات و آسیبهایش از معدود بهانهها برای ادامه دادن است. برای لذت بردن از لحظهای که تور دروازه حریف به لرزه درمیآید و مشعوف شدن از گل دقیقه۹۳ و بردن ۱۰ نفره و همه آنچه هیجان و لذت را برایمان به ارمغان میآورد. همه اینها را در اندازههای فوتبال ایران، تجربه میکنیم که قطعا سطح کیفیاش به اندازه لالیگا نیست ولی تا اطلاع ثانوی چارهای هم نیست. همین را داریم. سوت آغاز بازی که زده میشود فوتبال میتواند سویه جادوییاش را نشانمان دهد. در حد مقدور و ممکن میخواهیم از این فوتبال لذت ببریم. خواسته مشروعی است. اگر دوستان بگذارند.
۶- به استقبال بهار، سال نو و قرن تازه میرویم. با امید به تحول امور و بهتر شدن حالمان. حال فوتبال ایران بهتر شود میلیونها ایرانی تابآوری بیشتری برای تحمل زیست دشوار این روزگار، خواهند داشت. فوتبال این معجزه قرن که ما کاملا ایرانیاش کردهایم همچنان میتواند شکوه بیافریند. در آستانه ورود به قرنی تازه، روزهای بهتری را برای فوتبال ایران آرزومندیم؛ فوتبالی که با توجه به اتصالش به اقتصاد و سیاست و فرهنگ اگر در مسیر درستی قرار گیرد، معنایش بهبود در دیگر حوزهها هم است. فوتبال آیینهای است که چهره خودمان را در آن میتوانیم ببینیم. به امید رسیدن به بهترین روزها برای فوتبال و ملت ایران، به استقبال قرن تازه میرویم.