اوضاع در تیم امید همچنان ایدهآل نیست؛ تغییرات مداوم چه در کادر فنی و چه در کادر بازیکنان، نتایج ضعیف یکی دو سال اخیر و البته قرار گرفتن در گروهی دشوار و کم بودن شانس صعود به المپیک یک طرف ماجراست و طرف دیگر درگیریهای عجیب و افشاگریهای روزانه درخصوص اختلاف نظرها، ناکارآمدیها، دخالتها و… .
دوشنبه شب حمید استیلی و فرهاد مجیدی درباره حواشی اخیر در «فوتبال برتر» صحبت کردند و پای نفراتی مثل محمدرضا ساکت، مرتضی محصص، فریدون معینی، اکبر محمدی، فرزاد مجیدی و… به ماجرا باز شد. در ادامه برخی به حمایت از مجیدی پرداختند و برخی هم به سمت فدراسیون و کمیته فنی رفتند اما مگر میشود در این آشفته بازار طرف کسی را گرفت وقتی حق با هیچکس نیست؟!
با مجیدی شروع میکنیم، کسی که هنوز هم بهطور دقیق مشخص نیست چطور بدون سابقه و تجربه کافی سرمربی تیم امید و جانشین مربی کارکشتهای مثل کرانچار شد تا بعد از ۴۰ سال تیم ما را المپیکی کند! مجیدی به درستی از دخالتها در کارش گله میکند اما برای توجیه عدم شناختش از بازیکنان امید بازی نکردن آنها در تیمهای لیگ برتری را ملاک قرار میدهد و معتقد است فقط باید آنهایی را بشناسد که در لیگ برتر بازی میکنند! باورش سخت است اما کسی سرمربی تیم ملی امید بوده که نمیدانسته شناخت تمام بازیکنان رده امید در لیگ برتر و حتی لیگهای پایینتر جزء وظایف خود و دستیارانش است چه فیکس تیمشان باشند و چه ذخیره یا سکونشین.
مجیدی که در گذشته نیز معتقد بود علیرضا جهانبخش را نمیشناسد کمیته فنی را متهم به نداشتن دانش کافی کرده و میگوید نباید درباره برنامههایش به افرادی توضیح دهد که نهایتا در رده جوانان تهران بازی کردهاند چون او بازیکن معروفی بوده و بعد از خداحاظی ناگهانی هم مدتی در اروپا دوره دیده و در چند بازی هم سرمربی استقلال بوده است!
او در واقع برای تخریب اکبر محمدی، تمام اعضای کمیته فنی را زیر سوال برده، کمیتهای که داخلش هم بازیکن ملی عضو است و هم مدرس فیفا. افشای این مساله که فرهاد مربیان داخلی را هم قبول نداشته ولی علاقهمند بوده برادرش را به کادر فنی اضافه کند نیز طبعا اوضاع را به نفع او نمیکند.
این مسائل اما باعث میشود که حق را به گروه مخالفان مجیدی بدهیم؟ قطعا پاسخ منفی است. ماهها قبل اولین جایی بودیم که خبر دادیم استیلی به خاطر برکنار نشدن مجیدی و حمایت برخی مدیران فدراسیون از وی حتی تا آستانه قهر و ترک تیم امید هم پیشرفته و اگر در آینده جای فرهاد را گرفت نباید تعجب کرد. مدیر تیم امید که حالا سرمربی شده میگوید خودش فرهاد را انتخاب کرده اما نمیگوید که ملاکش برای این انتخاب چه بوده؟
اگر مجیدی بیتجربه است و بازیکنان را نمیشناسد با چه اصولی توسط استیلی و همفکرانش جانشین کرانچار شده است؟ و اگر الان فرهاد نباید سرمربی باشد واقعا گزینه بهتر از خود استیلی وجود ندارد؟ آیا ایشان که خود را کاملا باتجربه چه در امر مربیگری و چه در بحث مدیریت میداند، نگاهی به کارنامه ناامیدکننده مربیگریاش در تیمهایی مثل پرسپولیس و شاهین و ملوان کرده است؟ غیر از این است که باید بگوییم یک گزینه بد برای تیم امید کنار رفته و گزینه بد دیگری جایش را گرفته است؟
درباره اعضای کمیته فنی و افشای تلاششان برای قرار گرفتن در کادر تیمملی هم حرفی برای گفتن نمیماند. یاد کمیتهای افتادیم که در استقلال تشکیل شد تا مربیان جدید را انتخاب کنند و کمی بعد اعلام شد گزینهها خودشان بودهاند! حالا هم مشخص شده که محمدی از مجیدی خواسته محصص را به کادر خود اضافه کند و گزینه پیشنهادی محصص به مجیدی هم دیگر عضو کمیته فنی؛ یعنی معینی بوده. واقعا خروجی این کمیتههای فنی که تنها به منافع خود فکر میکنند برای فوتبال ما چه بوده است؟
و در انتها هم باید یادی کنیم از مدیران عالی فدراسیون فوتبال. از مهدی تاج که بعید است در جریان این ماجراها نباشد اما همه چیز را به معتمدان خود میسپارد تا اینگونه جنجال به پا کنند. به حدی که محمدرضا ساکت – که ظاهرا سمت مهمی جز مشاور در فدراسیون ندارد اما همه جا هست و همچنان قدرت بالایی دارد – میتواند تصمیم بگیرد که دستیار خارجی مدنظر مجیدی به ایران نیاید و شخص مدنظر خودش انتخاب شود(همان که برای تیم بزرگسالان به ویلموتس نیز پیشنهاد شد و مرد بلژیکی زیر بار نرفت!) یا فلان بازیکن به تیم ملی دعوت نشود. شاید حالا بهتر معلوم باشد که چرا سالهاست نمیتوانیم به المپیک برویم حتی با بازیکنان و مربیان شاخصتر.